قاعده سی و پنجم شمس تبریزی

در این زندگی فقط با تضادهاست که می‌توانیم پیش برویم. مومن با منکر درونش آشنا شود، ملحد با مومن درونش. شخص تا هنگامی که به مرتبه انسان کامل برسد پله‌پله پیش می‌رود. و فقط تا حدی که تضادها را پذیرفته، بالغ می‌شود.

کتاب: ملت عشق (ص ۴۵۶)
نویسنده: الیف شافاک
ترجمه: ارسلان فصیحی
ناشر: ققنوس (۱۳۹۸)​

قاعده سی و چهارم شمس تبریزی

تسلیم شدن در برابر حق نه ضعف است نه انفعال. برعکس، چنین تسلیم شدنی قوی شدن است به حد اعلی. انسانِ تسلیم شده سرگردانی در میان موج‌ها و گرداب‌ها را رها می‌کند و در سرزمینی امن زندگی می‌کند.

کتاب: ملت عشق (ص ۴۳۴)
نویسنده: الیف شافاک
ترجمه: ارسلان فصیحی
ناشر: ققنوس (۱۳۹۸)

تصادف

زندگیمان دور دائم است. خواه به قدر کوهی کلان، خواه به قدر کاهی خرد، هر دشواری‌ای که بر ما وارد می‌شود، هر ناراحتی‌ای که می‌کشیم در نقش کلی جایی و کارکردی دارد. مبارزه کردن شرط انسان بودن است. مگر نمی‌گوید کسانی را که در راه ما مجاهدت کنند، به راه‌های خویش هدایتشان می‌کنیم؟ اگر در راه گذر از نفست، در راه یکی و برابر دیدنِ همه، در راه دوست داشتنِ آفریده به خاطر آفریدگار، قدمی هرچند کوچک برداری، مطمئنا پاداشش را می‌گیری. اگر به وجود نظام الهی باور داشته باشیم، می‌دانیم که تصادف در این نظام جایی ندارد.

کتاب: ملت عشق (ص ۴۳۰)
نویسنده: الیف شافاک
ترجمه: ارسلان فصیحی
ناشر: ققنوس (۱۳۹۸)

تغییر کردن

عشق حقیقی راه را بر استحاله‌های غیرمنتظره می‌گشاید. عشق نوعی میلاد است. اگر «پس از عشق» همان انسانی باشیم که «پیش از عشق» بودیم، به این معناست که به قدر کافی دوست نداشته‌ایم. اگر کسی را دوست داشته باشی، با معناترین کاری که می‌توانی به خاطر او انجام بدهی، تغییر کردن است!

باید چندان تغییر کنی که تو از تو بودن به در آیی.

کتاب: ملت عشق (ص ۴۱۴)
نویسنده: الیف شافاک
ترجمه: ارسلان فصیحی
ناشر: ققنوس (۱۳۹۸)

قاعده سی و سوم شمس تبریزی

در این دنیا که همه می‌کوشند چیزی شوند، تو “هیچ” شو. مقصدت فنا باشد. انسان باید مثل گلدان باشد. همان‌طور که در گلدان نه شکل ظاهر، بلکه خلا درون مهم است، در انسان نیز نه ظن منیّت، بلکه معرفت هیچ بودن اهمیت دارد.

کتاب: ملت عشق (ص ۳۹۸)
نویسنده: الیف شافاک
ترجمه: ارسلان فصیحی
ناشر: ققنوس (۱۳۹۸)

تاثیر

کور بودنِ بیننده خللی به نور خورشید نمی‌رساند. همین‌طور، مباحثه آدمیان تاثیری بر خدا ندارد.

کتاب: ملت عشق (ص ۳۸۸)
نویسنده: الیف شافاک
ترجمه: ارسلان فصیحی
ناشر: ققنوس (۱۳۹۸)

داوری

صوفی می‌گوید به جای آن‌که در باره دیگران داوری کنم و حکم بدهم، درون خودم را می‌نگرم. نادان می‌گوید همه نقص‌های دیگران را پیدا می‌کنم. اما فراموش نکنید کسانی که در دیگران دنبال خطا می‌گردند اکثر اوقات خودشان خطاکارند. می‌گویند وارد جزئیات شویم، آن‌گاه کل را فراموش می‌کنند. درخت‌ها نمی‌گذارند جنگل را ببینند…

کتاب: ملت عشق (ص ۳۸۷)
نویسنده: الیف شافاک
ترجمه: ارسلان فصیحی
ناشر: ققنوس (۱۳۹۸)​

وارسی خود

انسان موجودی چنان پیچیده است که هم بهشت را برای خود مهیا می‌کند هم جهنم را. انسان اشرف مخلوقات است. از بلندمرتبه، بلندمرتبه‌تریم و از پست پست‌تر. اگر معنای این را کاملا درک می‌کردیم، آن‌وقت نه بیرون، بلکه درونمان شیطان را می‌جستیم. چیزی که لازم داریم این است که خودمان را جزء به جزء وارسی کنیم. نه این‌که در دیگران دنبال خطا باشیم.

کتاب: ملت عشق (ص ۳۸۴)
نویسنده: الیف شافاک
ترجمه: ارسلان فصیحی
ناشر: ققنوس (۱۳۹۸)​

کبر

خدا کبر را دوست ندارد. می‌خواهد متواضع باشیم. از این رو، حتی در قضایایی که حق کاملا با ماست، نباید برتری خود را به رخ بکشیم.

کتاب: ملت عشق (ص ۳۶۹)
نویسنده: الیف شافاک
ترجمه: ارسلان فصیحی
ناشر: ققنوس (۱۳۹۸)​

مال دنیا

این دنیای دون، این صحنه مشعشع که هزار و یک بازیِ سایه در آن اجرا می‌شود پر است از انواع و اقسام بازیگر که فریب پول و ثروت و جاه و مقام را می‌خورند. هرقدر بر ثروتشان افزوده شود همان‌قدر محتاج‌تر می‌شوند به پول. هرقدر بالاتر بروند، همان‌قدر گرسنه‌تر می‌شوند به ترفیع. با فساد و حسد، با ذلت و کبر، مال دنیا را قبله خود قرار می‌دهند، بنده اشیاء می‌شوند. دانسته یا ندانسته. آگاهانه یا ناآگاهانه.

کتاب: ملت عشق (ص ۳۶۸)
نویسنده: الیف شافاک
ترجمه: ارسلان فصیحی
ناشر: ققنوس (۱۳۹۸)