خاطرات

یادآوری خاطرات تلخ گذشته اغلب کار معقولی نیست. این خاطرات مثل مین‌های خنثی­‌نشده‌ای هستند که در میدان وسیعی دفن شده‌اند؛ میدانی که دور تا دور آن سیم خاردار کشیده شده‌ است. با این­ حال هر لحظه ممکن است از سر بدشانسی و بی‌­احتیاطی محض کسی برود آن طرف سیم‌­ها و یکی از آن­‌ها منفجر شود و زندگی را – که خیلی هم چیز معرکه‌ای نیست – حداقل برای مدتی، از آن­چه هست تحمل‌­ناپذیرتر کند.

کتاب: بهترین شکل ممکن
نویسنده: مصطفی مستور

نگاه

زن‌ها، گاهی اوقات حرفی نمی‌زنند چون به نظرشان لازم نیست که چیزی گفته شود! تنها با نگاهشان حرف می‌زنند… به اندازه یک دنیا با نگاهشان حرف می‌زنند. اگر زنی برایتان اهمیت دارد، از چشمانش به سادگی نگذرید! به هیچ وجه…

کتاب: سوءتفاهم در مسکو
نویسنده: سیمون دو بووار

روح آدمی

روح آدمی ممکن است با یکی از این سه ویران شود:
با آن‌چه دیگران در حق تو می‌کنند،
با آن‌چه دیگران وادارت می‌کنند در حق خودت بکنی،
و با آن‌چه خودت داوطلبانه با خودت می‌کنی.

کتاب: هیاهوی زمان
نویسنده: جولین بارنز

شرم

خجالت‌آور است تماشایِ کسی که آخرِ عمری خود را موشکافی می‌کند و به این نتیجه می‌رسد که تنها چیزی که با خود به گور می‌برد، شرمِ زندگی نکردن است.

‏کتاب: جزء از کل
نویسنده: استیو تولتز

رمز کمال

هروقت یکی می‌گرید، دیگری می‌خندد. دوست عزیز، این قانون عالم است، رمز کمال همه‌جانبه‌ی آن است. اگر غیر از گریه چیزی در میان نباشد، حاصل یکنواختی محض است و اگر جز خنده چیزی نشنوی خسته‌کننده است. اما توزیع متناسب اشک و دست‌افشانی، هق‌هق و نغمه‌خوانی، روح عالم را از تنوع لازم برخوردار می‌کند و این روح بدل به توازن حیات می‌شود.

کتاب: کینکاس بوربا
نویسنده: ماشادو د آسیس​

حقیقت عشق

در باور عشق و شناخت حقیقت آن، مرد ممکن است فریب بخورد؛ اما زن… زن حقیقت عشق را زود تشخیص مى‌دهد با حس نیرومند زنى، و اگر دبّه در مى‌آورد از آن است که عشق هم برایش کافى نیست، او بیش از عشق مى‌طلبد، جان تو را.

کتاب: سلوک
نویسنده: محمود دولت آبادی​

تردید

من نمی‌دانم
آیا مادرش هم
او را به اندازه‌ی من دوست داشت؟
آیا کسی می‌تواند بفهمد
که دوست داشتن او چه لذتی دارد…
و آدم را به چه ابدیتی نزدیک می‌کند؟
آدم پر می‌شود
جوری که نخواهد
به چیز دیگری فکر کند
نخواهد دلش برای آدم دیگری بلرزد
و هیچ‌گاه دچار تردید نشود.

کتاب: سمفونی مردگان
نویسنده: عباس معروفی

مجتمع پیروزی

آپارتمان‌های مجتمع پیروزی قدیمی بودند که در سال ۱۹۳۰ یا در همان حدود ساخته شده و در حال خراب شدن بودند. گچ دیوارها و سقف‌ها، دائماً ور می‌آمد. لوله‌ها در یخبندان‌های سخت، می‌ترکیدند. هر وقت برف می‌آمد سقف چکه می‌کرد. دستگاه‌های حرارتی، در صورتی که به دلایل اقتصادی کاملا بسته نبودند، معمولاً نصفه و نیمه باز بودند. تعمیرات، جز آنهایی که خودت می‌توانستی انجام بدهی، باید به تصویب کمیته‌هایی می‌رسید که امکان داشت حتی تعمیر شیشه پنجره‌ای را دو سال طول بدهند.

کتاب: ۱۹۸۴ (ص ۳۰)
نویسنده: جورج اورول
ترجمه: صدیقه عیوضی
ناشر: انتشارات شاهدخت پاییز (۱۳۹۹)

زندگی

تنها بنجامین مدعی بود که جزئیات زندگی طولانیش را به خاطر دارد و می‌داند که همه‌چیز همان است که همیشه بوده و بعدها نیز به همین منوال خواهد ماند، زندگی نه بدتر می‌شود نه بهتر و می‌گفت گرسنگی و مشقت قوانین غیرقابل تغییر زندگی است.

کتاب: قلعه حیوانات (ص ۱۹۲)
نویسنده: جورج اورول
ترجمه: زهره شیشه‌چی
ناشر: انتشارات داریوش (۱۳۹۶)​