هوای کوی تو

به کعبه رفتم و زآنجا هوای کوی تو کردم
جمال کعبه تماشا به یاد روی تو کردم

شعارِ کعبه چو دیدم سیاه، دست تمنا
دراز جانب شَعر سیاه موی تو کردم

چو حلقه درِ کعبه به صد نیاز گرفتم
دعای حلقه گیسوی مشکبوی تو کردم

نهاده خلقِ حرم سوی کعبه روی عبادت
من از میان همه روی دل به سوی تو کردم

مرا به هیچ مقامی نبود غیر تو کامی
طواف و سعی که کردم به جست‌وجوی تو کردم

به موقفِ عرفات ایستاده خلق دعا خوان
من از دعا لب خود بسته، گفت‌وگوی تو کردم

فتاده اهل مِنی در پی مُنی و مقاصد
چو جامی از همه فارغ، من آرزوی تو کردم

عبدالرحمن جامی
دیوان اشعار

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *