“ارنست همینگوی”، نویسنده بزرگ آمریکایی است که بهوسیله اسلحه با زندگی وداع گفت.
“ارنست میلر همینگوی” نویسنده و روزنامهنگار آمریکایی و برنده جایزههای “پولیتزر” و نوبل ادبیات، روز بیستویکم جولای ۱۸۹۹ در ایلینویز آمریکا و از یک پدر فیزیکدان متولد شد.
او که به ورزشهای بوکس و فوتبال علاقهمند بود، در کلاسهای ادبیات انگلیسی استعدادش را خیلی زود بروز داد و توانست در روزنامه مدرسه و یک نشریه محلی با نام مستعار “جی. آر” که برگرفته از نام قهرمان ادبی او، “رینگ لارنر” بود، مطالب خود را بنویسد.
وی بعد از پایان دبیرستان، بهدنبال تحصیلات عالیه نرفت و شغل نویسندگیاش را بهعنوان یک خبرنگار تازهکار در نشریه “کانزاس سیتی استار” ادامه داد. او تنها شش ماه در روزنامه کار کرد؛ اما در طول عمر نویسندگیاش، سبک خاص نگارش خود، یعنی استفاده از جملات و پاراگرافهای کوتاه، نگاه مثبت و استفاده از زبان ساده را سرلوحه کارش قرار داد.
با آغاز جنگ جهانی اول، سعی کرد به عضویت ارتش آمریکا درآید؛ اما بهعلت ضعف بینایی، در ارتش صلیب سرخ پذیرفته شد. مشاهده اولین کشتهها در جنگ، در او احساس ترس ایجاد کرد؛ اما زمانیکه یکی از همرزمانش چند خط از قسمت دوم کتاب “هنری چهارم” نوشته “شکسپیر” را برای او خواند، آرام گرفت. تاثیر این نوشته بهحدی بود که در “زندگی کوتاه و شاد فرانسیس مکومبر” که از معروفترین داستانهای کوتاهش است، به آن اشاره کرده است.
با اینکه در جریان جنگ مجروح شد، اما بهخاطر کمک به یک سرباز ایتالیایی زخمی، از دولت ایتالیا نشان نقره شجاعت در جنگ دریافت کرد. “همینگوی” پس از انتقال به بیمارستانی در ایتالیا، به یکی از پرستاران آمریکایی بیمارستان علاقهمند میشود؛ اما پرستار برخلاف قرارهایشان، به یک سرباز ایتالیایی علاقهمند میشود و همین ضربه روحی، مقدمهای برای یکی از اولین رمانهای او با نام “وداع با اسلحه” میشود که در پایان داستان، “همینگوی” در یک انتقامجویی شخصی، شخصیت پرستار را میکشد.
پس از آنکه در سال ۱۹۲۱ با “هارلی ریچاردسون” ازدواج میکند به پاریس میروند. در آنجا به “جنبش مدرن پاریس” معرفی میشود که آغازگر تشکیل “مجمع تبعید آمریکا”، معروف به “نسل گمشده” میشود؛ نامی که همینگوی در رمان “خورشید همچنان میدرخشد” و کتاب شرح حالش به آن اشاره داشته است.
اولین کتاب همینگوی با نام “سه داستان و ده شعر” در سال ۱۳۲۳ در پاریس منتشر میشود. اولین اثر بهچاپ رسیده او در آمریکا نیز در سال ۱۹۲۵ و در قالب مجموعه داستان کوتاه “در دوران ما” به چاپ رسید. این کتاب از آن جهت برای او اهمیت داشت که استقبال جامعه ادبی از سبک نگارشی جملات کوتاه را دریافت.
از عادات او در این سالها، شببیداریهای زیاد بود که باعث میشد برای نمونه تنها در شش هفته بتواند “خورشید همچنان میدرخشد” را به پایان برساند.
بعد از ازدواج دوم با “پائولین پیفر” در سال ۱۹۲۷، داستان معروف “آدمکشها”ی او در مجموعه “مردان بدون زنان” منتشر شد.
در سال ۱۹۳۸، همینگوی مجموعه داستان “ستون پنجم و ۴۹ داستان اول” را نوشت که “برفهای کلیمانجارو”، “برنده هیچ نمیبرد” و “تپهها فیلهای سفید را دوست دارند” معروفترین آنها هستند. در جریان جنگ داخلی اسپانیا در سال ۱۹۳۹، همینگوی رمان معروف “زنگها برای که بهصدا درمیآیند” را در کوبا نوشت و در سال ۱۹۴۰ آن را منتشر کرد. این کتاب، داستان وقایع حقیقی است که برای یک سرباز آمریکایی بهنام “روبرت جوردن” در جنگ با سربازان اسپانیایی اتفاق میافتد.
بعد از پایان جنگ جهانی دوم، نگارش کتاب “باغ عدن” را آغاز کرد که البته هرگز نتوانست آن را تمام کند و در سال ۱۹۸۶ بعد از مرگ او بهچاپ رسید.
یکی از سهگانه داستانهای دریایی همینگوی با نام “پیرمرد و دریا” در سال ۱۹۵۲ منتشر شد و با استقبال چشمگیری همراه بود؛ بهطوری که جایزه ادبی “پولیتزر” را در سال ۱۹۵۳ برای او بههمراه آورد. یکسال بعد از آن، موفقیت همینگوی با دریافت نوبل ادبیات کامل شد.
آثار ارنست همینگوی را به سه بخش رمان (رمان کوتاه، غیرداستانی و مجموعه داستان کوتاه) میتوان تقسیم کرد.
خالق “پیرمرد و دریا”، در اواخر عمر بهدلیل چند حادثه رانندگی، از جراحت و مصدومیتهای زیادی در بدن خود رنج میبرد و فشار خون بالا بههمراه مشکلات کلیه نیز او را آزار میداد. ابتلا به افسردگی موجب شد تا در سال ۱۹۶۱ اقدام به خودکشی کند؛ اما موفق نشد. بعد از سه هفته رواندرمانی، سرانجام روز دوم جولای ۱۹۶۱ در خانهاش در آیداهو به زندگیاش پایان داد.
طی پنج دهه گذشته بسیاری از روانشناسان، زندگینامهنویسان و روزنامهنگاران نظرات بسیاری درباره علت خودکشی ارنست همینگوی ارایه کردهاند، اما اخیرا یکی از دوستان نزدیک این نویسنده مدعی شده است که اعمال فشارهای روانی از سوی یکی از اعضای “اف.بی.آی” موجب شد همینگوی در زمانی که همسرش خواب بود، در خانه خود به زندگیاش پایان دهد.
این در حالی است که “ای. ای هاچنر”، دوست و همکار همینگوی که ۱۳ سال از عمر خود را با وی گذرانده است، فرضیهای جدید را ارایه داده است. وی معتقد است همینگوی میدانست که مدت زیادی تحت نظر “ادگار هوور”، مامور اف.بی.آی، بود. اف.بی.آی به رابطه این نویسنده با کشور کوبا مشکوک بود و همین مراقبتها و ترس از کشتهشدن توسط این گروه وی را بیشتر به سمت خودکشی سوق داد.
برخی معتقدند چون همینگوی به این نتیجه رسیده بود که دوران طلایی نویسندگیاش بهپایان رسیده، به افسردگی مبتلا شده و خودکشی کرده است. بعضی دیگر بر این باورند که نویسنده “زنگها برای که بهصدا درمیآیند” از اختلال شخصیتی رنج میبرده است.
ایسنا